Toggle navigation
Afghan Song Lyrics
Home
Browse By Artist
Biographies
Submit Lyric
Log In
Choose Language
Dari
English
خلقی ست محو خود
از
استاد صابر
<p>خلقی ست محو خود به تماشای آینه<br />من نیز داغم از ید بیضای آینه<br />بیچاره دل چه خون که ز هستی نمی خورد<br />تنگ است از نفس همه جا، جای آینه</p> <p>در عالمی که حسن ز تمثال ننگ داشت<br />ما دل گداختیم به سودای آینه<br />تاکی دل از فضولی حرصت الم کشد<br />زنگار نیستی مکن ایذای آینه</p> <p>آنجا که دل طربکدهٔ عرض نازهاست<br />خوبان چرا کنند تمنای آینه<br />دل در حضور صافی خود نشئهٔ رساست<br />حیرت بس است بادهٔ مینای آینه</p> <p>آفاق شور ظاهر و مظهر گرفته است<br />کو حیرتی که گرم کند جای آینه<br />آنجا که صیقل آینه دار تغافلست<br />پیداست تیره روزی اجزای آینه</p> <p>عمریست از امید دلی نقش بسته ایم<br />گر حسن کم نگاه فتد وای آینه<br />الفت سراغ جلوه به جایی نمیرسد<br />حیرت دویده است به پهنای آینه</p> <p>از محو جلوه طاقت رفتار برده اند<br />دستی به سر گرفته کف پای آینه<br />بیدل شویم تا نکشد دامن هوس<br />خود بینی که هست در ایمای اینه</p>
Back To Lyric