موج جنون میزند
از
احمد ولی
موج جنون میزند، اشک پریشان کیست
ناله بدل مخلد بسمل مژگان کیست
پای روان وداع، راه به کوی که برد
دست به دل بسته ام محرم دامان کیست
یاد خرام توام، می برد از خویشتن
قامت برجسته ات، مصرع دیوان کیست
دیده گر از جلوه ات میکده ی ناز نیست
اشک چکیدن خرام لغزش مستان کیست
سرمه ز خاکم برد چشم غزالان ناز
بخت سیه بر سرم سایه ی مژگان کیست
لخت دلی در نظر این همه چاک جگر
حیرتم آئینه گر شانه گریبان کیست
قطره ی ما چون حباب سینه ی دریا شکافت
همت پرواز ما خنده ی توفان کیست
گر نه تپش های دل فال جنون میزند
شعله نقاب اینقدر ناله ی عریان کیست
رشه ی امواج را عقده نگردد حباب
آبله در راه شوق مانع جولان کیست
غیر محبت دگر دین چه و آئین کدام
امت پروانه باش سوختن ایمان کیست