ای كه با سلسله زلف
از
استاد جلیل ځلاند
ای كه با سلسله زلف دراز آمدهای
فرصتت باد كه دیوانه نواز آمدهای
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازنده ناز آمدهای
آب و آتش به هم آمیختهای از لب لعل
چشم بد دور كه بس شعبده بازآمدهای
آفرین بر دل نرم تو كه از بهر ثواب
كشته غمزه خود را به نماز آمدهای
زهد من با تو چه سنجد كه به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمدهای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلودهست
مگر از مرهب این طایفه بازآمدهای