ما دل صد پاره در فکر
از
استاد سرآهنگ
ما دل صد پاره در فکر شراب انداختیم
نسخه رنگین بود از غفلت در آب انداختیم
در چمن حرفی ز روی آتشین او زدیم
برگ گل را شعله سان در اضطراب انداختیم
جوش زد بی اختیار از دیده سیلاب سرشک
تا نظر بر حال این دیر خراب انداختیم
پیش او شرح پریشانی به ما سودی نکرد
طرۂ او را عبث در پیچ و تاب انداختیم