بيا تا گل بر افشانيم
از
استاد مهوش
بيا تا گل بر افشانيم و می در ساغر اندازيم
فلک را سقف بشگفيم و طرحی نو در اندازيم
اگر غم لشکر انگيزد که خون عاشقان ريزد
من و ساقی بهم سازيم و بنيادش بر اندازيم
سخن دانی و خوش خوانی نمی ورزند در شيراز
بيا حافظ که تا خود را به ملک ديگر اندازيم