یک شبم در دل
از
استاد صابر
یک شبم در دل نسیم یاد آن گیسو گذشت
عمر در آشفتگی چون سر به زیر مو گذشت
شوخی اندیشه ی لیلی درین وادی بلاست
بر سر مجنون قیامت از رم آهو گذشت
هیچ کافر را عذاب مرگ مشتاقان مباد
کز وداع خویش باید از خیال او گذشت
ای دل از جور محبت تا توانی دم مزن
ناله بی درد است خواهد از سر آن کو گذشت
موج جوهر می زند هر قطره خون در زخم من
سبزه ی تیغ که یارب ! بر لب این جو گذشت
بی تامل می توان طی کرد صد دریای خون
لیک نتوان از سر یک قطره ، آب رو گذشت
گر به این رنگ است بیدل ! کلفت ویرانه ات
رحم کن بر حال سیلی کز بنای او گذشت