اینبار ناگزیر دلم
از
فیاض حمید
اینبار ناگزیر دلم در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
غوغای عارفان و تمنای عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقای توست
تنها نه من به قید تو درمانده ام اسیر
در هر کجا شکسته دلی مبتلای توست
سحری به یاد رویت هوس نماز کردم
به حضور دل تپیدم به خدا نیاز کردم
همه خانه را خیالت بگرفت و آرزویت
لب ناله بسته می شد در گریه باز کردم
گله های شام هجران و غمینه های غربت
دو سه نکته بود از درد که منش دراز کردم
به مقام کبریایی که سخن نداشت راهی
به دعا نرفت کاری و ترانه ساز کردم
عطشم چنان ز جان برد که رفته رفته آخر
ره کربلا گرفتم سفر حجاز کردم
پر و پای جلوه هایت گل سرخ بود و آتش
تب عشق دست داد و سر و پا گداز کردم