میرم شیوکی والله
از
حیدر سلیم
میرم شیوکی والله نمیرم شیوکی
سنگ های دریا لشم است مه میفتم پسکی
توت همگی شیرکی و از ما خسکی
یار همه کابلی و از ما دهیکی
ای چرخ فلک مرا به چرخ آوردی
قولاب بودم مرا به بلخ آوردی
قولاب بودم آب شیرین میخردم
از آب شیرین مر به تلخ آوردی
چشمان خوده بناز میگردانی
ما را ز سر بریده میترسانی
ما که ز سر بریده میترسیدیم
در مجلس عاشقان نمی رقصیدیم