
تو در چشم من همچو
از
رحیم جهانی
تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و نا شکیبا
که هر لحظه ات میکشاند به سوی
نسیم هزار آرزوی فریبا
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان و رنگین افق های فردا
نگاه مه آلودهً دیدگانت
چه میشد اگر ساحلی دور بودم
شبی با دو بازوی بگشادهً خود
شبی با دو بازوی بگشادهً خود
ترا می ربودم ترا می ربودم