تا به کی این مرغ دل
از
ژیلا
مرا دل خون کردی، همچو مجنون کردی
از درت بیرون کردی، خیر نبینی
تا به کی این مرغ دل از غم بمیرد
پهلو نشین تو را خدایم بگیرد
تا به کی این مرغ دل از غم بمیرد
یا رک هر جایی را خدایم بگیرد
الاهی دشمنت را خشته بینم
بسینه اش خنجر تا دسته بینم
سر شب ایم احوالش بپرسم
سحر آیم مزارش بسته بینم
ترا از دور میبینم چه حاصل
به پهلویت نمی نشینم چه حاصل
درخت حسن تو گلزار کرده
از آن گلها نمیچینم، چه حاصل