جان جان تو نرو از بر من
از
علی اعتمادی
جان جان تو نرو از بر من
خانیت بکجاست دلبر م
رنجیده نکو خاطر من
نشانی بگو افسر من
قربانت شوم تو ببین سویم
ان طرف بیا تو به پهلویم
نزدیک وبشین تا برت گویم
غم هایی دل ابتر من
گلهایی چمن مست ورقصان است
باغها ره بیبین آینه بندان است
بلبل شدم ات گل پریشان است
چادر زدم آه بر سر من