دختر زلفهای خود را شانه
از
نوید فروغ
دختر زلفهای خود را شانه میکند
بچه پنجشر را دیده بهانه میکند
بمانم روی خود برخاک تیره
دلت مثل دل من در بگیره
دعا من همین باشد شب و روز
که هر کس بیوفا باشد بمیرد
الا یار جان ز غم بیمارم امشب
ستاره در هوا میشمارم امشب
من که مردم ز غم پروا نداره
تو را من بر خدا مسپارام امشب