هر دل بیتاب را تاب
از
ناشناس
هر دل بیتاب را تاب شراب تاب نیست
آتش است اندر دل پیمانه آخر آب نیست
طاقت پروانه خواهد آرزوی آتشین
شعله را در بر کشیدن کار هر بیتاب نیست
موج شو از خود برابر جوش طوفان سیر کن
گرد خود گشتن بجز خاصیت گرداب نیست
هر قدم در زندگی انقلاب دیگریست
هوش کن صحرای هستی بستر سنجاب نیست
بحر طوفانیست ای کشتی نشینان همتی
در قبول جان فشانی بی حدی ایجاب نیست