ای صبا آنچه شنیدی ز لب
از
ناشناس
ای صبا آنچه شنیدی ز لب یار بگو
عاشقان محرم رازند نه اغیار بگو
تاکه از شرم گل از غنچه نیاید بیرون
صفت روی دلارام به گلزار بگو
هم تو داری خبر از زلف شکن در شکن اش
پیش ما قصهً دلهای گرفتار بگو
تا دگر سرو ننازد به خرامیدن خویش
شمه ای با وی از آن قامت دلدار بگو