باز به گلشن بيا آب
از
ساربان
باز به گلشن بيا آب رخ گل بريز
شانه به کاکل بزن نگهت سنبل بريز
سوخته را سوختن آب حيات است و بس
آتش پروانه را بر سر بلبل بريز
باری غم دوستان جام می دشمنان
آن به تحمل بکش اين به تغافل بريز
مستی چشم تو گشت شايق دلداده را
بر سر تابوت او شيشه بنه مل بريز