دل ای دل جاتنم دل عشقه
از
ساربان
دل ای دل جاتنم دل عشقه فراموش نکو
چراغی که روشن کرده يی خاموش نکو
رحم و مروت شده چون کيميا
مهر و وفا نيست به دلها چرا
دل های ويرانگر وقت آمده
سخت اندوسان چون سنگ ای خدا
هرچه که آيد زجهان بر سرم
سنگی که خورده است به بال و پرم
رنجی که بردم ز دور و برم
گناه من بود که خوش باورم