ساربان کاروان می نوازد
از
ساربان
ساربان ساربان ساربان
کاروان می نوازد تا جرس ها را
ناله ام می شگافد سنگ صحرا را
حيف تا بريم وادی ديگر
با من بمان تا سحر
سار بان ساربان ساربان ساربان
تا سحر ديگر امشب او نمی خواند
بسترم چون صدف ها بی گهر ماند
با آسمان قصه می گويم
تا می رود آرزويم
سار بان ساربان ساربان
کاروان می نوازد تا جرس ها را
ناله ام می شگافد سنگ صحرا را
حيف تا بريم وادی ديگر
با من بمان تا سحر