شب تا سحر در بين جنگل
از
ساربان
شب تا سحر در بين جنگل
از عشق بوديم سر شار هر دو
گاهی فتاده بر سبزه زاری
گاهی نشسته پهلو به پهلو
چشمی خماری ليلی دل افروز
روی مصفی موی پريشان
از لای اشجار مابين جهجاز
دريا به کی بود دايم خروشان
در ديده لرزان از باد شبگير
گلهای خود رو برگ درختان
شب بين جنگل در نور مهتاب
آواز بلبل صوت درختان