شنيدم که چون قو زيبا
از
ساربان
شنيدم که چون قو زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شبی مرگ تنها نشيند به موجی
رود گوشهء دور و تنها بميرد
شبی مرگ از بيم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بميرد
چو روزی ز آغوش دريا بر آمد
شبی اندر آغوش دريا بميرد